از هوش و حواس که بر آید
کز ثبت روزنامه به در آید
مدیر همان به که ز داراییش
روی به حسابساز جماعت آورد
ورنه سزاوار مالیاتیش
ره نتواند که به پایان برد
کفگیر صندوق شرکت به ته دیگ خورده و باران بی حساب حسابهای پرداختنی را موعد سررسید فرا رسیده .حسابداری را گفته تا فرش اسکناسین بگسترانند و حسابساز را فرموده تا ترازنامه ای آنچنانی بر پا کنند . صاحبان سهام را به خلعت سرمایه داری قبای پر خرج سود سهام در بر گرفته و پذیره نویسان سهام را به آرزوی ثروتمند شدن کلاهی گشاد بر سر نهاده.